سید افقهی در ابتدا گفت: کشورهای منطقه خصوصا حوزه خلیج فارس دخالت کردند و سعی کردند نقش مردم و بحث اکثریت و اقلیت در عراق نهادینه نشود، در عین حال یان یک حالت کابوس دارد، چون این یک روند دموکراسی را تجریه نکردند.
مساله آغاز فرآیند بیداری اسلامی را ما مشاهد میکنیم که ملتها قیام کردند و سقف نظام امنیت کشورشان را خواستند بالا ببرند و در بعضی از کشورها پیروزی هایی حاصل شد دم و خون جدیدی در ملتهای عرب و اسلامی و امواج آن به حتی اقسا نقاط جهان رسید، اما با پاتک آمریکا و هم پیمانان، دخایر استراتژیک خود را در کشورهای منطقه فعال کردند و سعی در خنثی سازی یا کاهش شتاب رشد بیداری اسلامی که مکررا هم رهبری روی آن تاکید دارند که تمام نشده است داشتند.
اینها میخواهند که جمهوری اسلامی محو شود، کشورها را سرگرم خودشان کردند، اوضاع مصر و عراق و لبنان و خصوصا بحث داغ داعش هم مزید بر علت است و در واقع قصدشان این است که این فرآیند را خفه کنند.
این فرآیند اگر انجام شود، منطقه از لوس وجود استکبار جهانی و غده سرطانی و غلامان حلقه به گوششان در حاشیه خلیج فارس پاک میشود و در واقع راه برای آزادسازی قدس باز شود.
من پیش بینی میکنم که فعلا وضع عراق در یک حالتی است که آن موج اول را عراق با سه راس مثلث مرجعیت، مردم و نیروهای مسلح در بر دارد.
یعنی محور بحث در برابر داعش و جبهه متحدانش و لایه اندر لایه همکاران داعش و حامیان آن چه در سطح عراق و چه در سطح بین المللی، بحث داعش و حمایت از آن است، چون داعش نیست، داعش یک ویترین است.
رویوران در ادامه این برنامه با تاکید به اینکه اتفاقا جناب آقای افقهی مدخل مناسبی را انتخاب کردند افزود: از سطح کلان به سطح درونی عراق؛ انقلاب اسلامی ایران یک نقطه عطف تاریخی است در منطقه، هم به دلیل اینکه یکی از ارکان هم پیمان با غرب را سرنگون کرد و هم یک الگوی جدیدی مبتنی بر استقلال و حاکمیت مردم و اسلام بوجود آورد.
به همین دلیلی این الگو، جدید و تاثیر گذار در منطقه میتوانست باشد و هست، اولین چیزی که در ارتباط با انقلاب مطرح شد، بحث فلسطین است، رویکرد حاکم بر انقلاب امتی بود و مهمترین جبهه از نگاه امام و انقلاب بحث فلسطین بود، به همین دلیل فلسطین در اولویت نظام قرار گرفت.
به همین دلیل اما احساس کرد در دو فاز باید فعالیت کرد، فاز اول فرهنگ سازی و توسعه بصیرت اجتماعی در رابطه با دولت اسلامی و اولویتهای آن که فلسطین در راس آن است و در فاز دوم عملیات جهادی برای مقابله با توطئه های دشمت و مقابله با خطراتی که پیش روی امت اسلامی قرار دارد.
بحث روز قدس فاز فرهنگسازی امام بود؛ مثلا آدم ببینید، جوامع اسلامی یک درک مشترک و اجماع سازی پیدا کنند.
غرب و اسرائیل به عنوان پیشروترین پایگاه در قلب جهان اسلام، به سرعت اعلام خطر کردند، به همین دلیل هم ما دیدیم که مسئولین اسرائیلی گفتند با این رویکرد انقلاب اسلامی یک زلزله بزرگی است که میتواند حتی اسرائیل را دچار وحشت کند.
به همین دلیل جنگ(جنگ بین المللی) شروع شد و در همان زمان 28 کشور شرکت داشتند، قطعا این جنگ عراق نبود.
همزمان با جنگ در سال 61 اسرائیل به لبنان حمله کرد، امام هم فاز دوم را به اجرا گذاشت و در حالی که خیلی ها میگفتند ما باید نیرو بفرستیم، اما امام(ره) نظرشان این بود که نیروی آموزشی و تبلیغی برود و ما از مقاومت لبنان حمایت کنیم، این کاری است که خود مردم لبنان باید انجام دهند، افتخارش برای خودشان است، اگر دیگری آزاد کند، زمین را به چه کسی تحویل میدهی؟ کسی که هزینه نداده نمیتواند نگه دارد.
به همین دلیل هم امام نیروهای رزمی اولیه را دستور دادند که برگردند و نیروهای آموزشی و تبلیغاتی به جای آنها رفتند، در لبنان واقعا صحنه بسیار بزرگی بود، امام موفق شد یک الگوی بسیار جامع را پیاده کند، چنان تحت فشار قرار داد که در سال 2000 اسرائیل از لبنان عقب نشینی کرد.
البته یادمان نرود که اسرائیل از سال 1967 جولان را گرفته و تا همین الان هم در اختیارش است، اما لبنان در 1982 که پیش رفت، تا حدود سال 2000 مجددا یک عقب نشینی کاملی را انجام داد.
این یک الگوی بسیاری مهمی است که بعد از انقلاب در منطقه به وجود آمد.
امام(ره) بعد از لبنان، ایران را آورد و از مقاومت فلسطین حمایت کرد، مخصوصا مقاومت اسلامی هماس، که البته این هم موفق شد در سال 2005 اسرائیل را از غزه خارج کند، این موفقیت یک موفقیت بسیار مهمی است، خیلی ها فکر میدند مقابله با اسرائیل، دچار انسداد کامل شده است و هیچ امکان تغییری در آن وجود ندارد.
اما مقاومت در لبنان و فلسطین یک تحول جدی ایجاد کرد، اسرائیل احساس کرد اگر این الگو فراگیر شود، برای اسرائیل خطر عظیمی در بر دارد، به همین دلیل ما میبینیم که در جنگ 33 روزه، اسرائیل با یک نقشه کاملی به سراغ لبنان میآید، اما اسرائیل شکست خورد.
اسرائیل دو بار رفت به سمت غزه که آن را مهار کند در جنگ 22 روزه سال 2008 و جنگ 8 روزه 2012 بازهم شکست خورد، لذا یک الگوی بسیار موفقی در پیش روی منطقه قرار گرفت که هم بحث مقاومت و هم در جنگ، اگر اراده و ایمان باشد، میتوان حتی اسرائیل را شکست داد.
اسرائیلی که همه ارتشهای عربی را شکست داده است، در مقابل چند هزار عنصر با ایمان شکست میخورد، این یک معادله جدیدی را ارائه داد و بسیاری از مردم منطقه، بعد از این معادله به خودشان آمدند، اینکه اگر میشود اسرائیل شکست داد، نمیشود مبارک را شکست داد؟ نمیشود بن علی را شکست داد؟ نمیشود قذافی را شکست داد؟
موج بیداری اسلامی قطعا متاثر از فضایی و باوری است که مقاومت به وجود آورد، اتفاقی که در بیداری افتاد، تغییر باور است، مردمی که فکر میکردند نظام بن علی 23 سال، قذافی 43 سال، مبارک 30 سال، علی عبدالله صالح 33 سال، اینها حکومت کردند، نظامهای ریشه داری بودند و مردم احساس میکردند که نمیشود اینها را تغییر داد، اما ما میبینیم با حرکتی که اتفاق میافتد در فلسطین و لبنان، مردم باورهاشان تغییر پیدا میکند، میلیونی به خیابان میآیند و این نظامها سقوط میکنند.
بعد از شکست اسرائیل در مقابل مقاومت، من فکر میکنم که غرب به شدن دچار وحشت شد، من یادم است بعد از آنکه انتفاضه قیام در مصر شروع شد، بعد از مدتی اجلاس «هرتزیلیا»ی اسرائیل بود، این اجلاس تقریبا شاخص مهمی است در کشف جهت گیری های جدید اسرائیل؛ اینها میگفتند که ما چه کار باید بکنیم برای مقابله با بیداری اسلامی و مقاومت که تهدید میکند اسرائیل را؟
به همین دلیل متاسفانه یک نوع همپیمانی اتفاق افتاد در دستگاه تسلیم پذیری؛ هم پیمانان غرب با هم جمع شدند، اسرائیل در کنار عربستان و بسیاری از کشورهایی که هم پیمان غرب هستند قرار گرفت و اینها آمدند تدبیری که داشتند بحث انتقال تضادهاست، تا آنجا انقلاب اسلامی موفق شده بود که یک تضادی را معرفی کند، و آن تضاد هم تضاد امت اسلامی با اسرائیل است.
اینها به سرعت دنبال این بودند که جهت این تضاد را به داخل بیاورند، بر پایه مذهب و قومیت یا هر چیز دیگری، برای اینکه اسرائیل در معرض تضاد قرار نگیرد و اتفاقی که الان افتاده است، یکی از سطوح تحلیلی و آکادمیک، تحلیل کارکردی است، آنچه در حال حاضر اتفاق میافتد از گروههای تکفیری از جمله داعش چیست؟
اینکه تضادها را داخلی میکند، با این کارکرد و داخلی کردن تضادها چه کسی در امنیت کامل میماند؟ اسرائیل.
الان چرا اسرائیل در فلسطین همه کاری انجام میدهد؟ آدم میکشد، بازداشت میکند، تعدای نماینده مجلس که در توافق «شالیک» آزاد شده بودند، الان همه دوباره به زندان رفته اند؛ مثلا یک نوجوان دستگیر میشود و بعد سوزانده میشود، همه این اتفاقات میافتد و هیچ واکنشی در جهان اسلام ندارد.
چرا؟ به دلیل اینکه کسانی هستند که اولویتها تغییر دادهاند و با تغییر اولویتها عملا اسرائیل احساس امنیت میکند، احساس میکند که به راحتی میشتواند فلسطینیها را سرکوب کند و در چنین چارچوبی ما نمیتوانیم داعش را به عنوان یک فاکتور مستقل در نظر بگیریم.
سیدافقهی ادامه داد: یکی از این قطعات پازل تهاجم اسکتباری صهیونیستی ارتجاعی، داعش است و باید ببنیم که چه شد که این اتفاق افتاد.
بررسی اینکه تارخچه عراق چگونه بوده است مهم است و اینکه بر اساس روایات، پس از ظهور حضرت ولیعصر(عج)، دوباره کوفه میشود پایتخت جهان اسلام، پس میشود گفت که سوریه با توجه تحولات عراق و به رغم غنای فرهنگی سوریه در فلسطین و اینکه فلسطین امروز مسئله اصلی جهان اسلام است، فلسطین به یکی از حلقههای حاکمیتی ظهور تبدیل میشود.
بنابراین مسئله عراق مهم است و باید روی این حساس شویم و اینکه تحولاتی که رخ داد و برای اولین بار بعد از 1920 و بعد از فتوای معروف میرزای شیرازی دوم مبنی بر جلوگیری از اشغال عراق توسط انگلیس، این دومین فتوای فراگیر بود.
هر وقت به آیتالله سیستانی مراجعه میکردند ایشان اهل سنت را برادران خود خطاب میکردند و میگفتند که اینها جان ما هستند، با اینکه اتهامات بسیاری متوجه ایشان میشد از سوی برخی گروهای افراطی شیعه که ایشان وهابی شدهاند و ...
این فتوا را دیدیم که چه موجی داشت، چون اینها در اطاق فکر مینشینند و بررسی و محاسبه میکنند که روی کاغذ هم درست است، اما وقتی وارد میدان میشوند یکسری آیتمهایی مشاهده میشود که کل روند و رویکرد حوادث را زیر و رو میکند و این یکی ازنفحات قدسی ان مرد بزرگوار بود که مردم عراق برخیزید و اتفاق مهمی در حال افتادن است و ما دیدیم این را.
من هنوز معتقدم که داعش آلت دست است، عربستان صعودی حماله الحطب است، قطر مثلا قلک اینهاست و این یک توطئه بین المللی است برای تغییر چهره کل منطقه؛ البته خودشان هم این را میگویند.
طالب زاده بلافاصله از رویوران پرسید که آخرین وضعیت میدانی عراق چگونه است امروز؟
ریوران در پاسخ ابرازداشت: آنچه که امروز در عراق به راه افتاد، یک سناریوی نظامی و سیاسی برای فروپاشی نظام بود، یعنی در واقع به تنهایی چیزی به نام داعش وجود ندارد، تمام دو شاخه حزب بعث به اضافه گارد ریاست جمهوری حزب صدام به علاوه داعش با هم ائتلافی درست کردند و بخشی از شوراهای دیگر، حالا بخشی با دولت و بخشی ضد دولت، با هم آمدند و کار دیگری انجام دادند.
سناریو اینگونه بود با توجه به اینکه در هر جایی سلولهای خوابیده وجود دارد، به سرعت اینها پرچم داعش را بالا بردند و یک چیزی شبیه به جادو و اینکه داعش الان در موصل ست و بعد از چند دقیقه در اطراف کرکوک است و بعد از دوساعت در تکریت است و در واقع یک فرو ریزی ساختار نظامی که با یک زد و بند و خرید افراد اتفاق افتاد و این سخنگوی داعش مرتبا میگفت که در بغداد نمانید، به سوی کربلا و نجف برویدغ دقیقا طوری طراحی شده بود که نوعی خودباختگی در پایگاه دولت، اتفاق بیافتد و یک نوع کودتای سیاسی و نظامی صورت بگیرد.
جابجایی اتفاق نمیافتاد و اما یک مشکلی وجود دارد و آن این است که در جاهایی که اهل سنت هستند، حزب بعث همچنان حضور دارد، به صورت تشکیلاتی و قوی؛ این حزب بعث بروز و ظهور پیدا کرد و حمله به سازمانها را پایه ریزی کرد و خیلی از جاها را گرفت.
گرچه در چنین شرایطی دولت به شدت آسیبپذیر شد، به دلیل اینکه چهار لشگر که بین تکریت و نینوا و یا تکریت و موصل بودند، عملا سلاح را زمین گذاشتند و فرمانده کل قوا آقای نوری مالکی است، ایشان دچار یک مشکلاتی شد.
ورود مرجعیت از این فروریزی و فروپاشی جلوگیری کرد؛ همین که آقای سیستانی اعلام کرد که واجب کفایی است و تا زمانی که دولت کافی نگفته است، مردم باید داوطلب بشوند، در ظرف 3 روز بیش از دو میلیون نفر داوطلب شدند.
ورود این مردم، معادله را تغییر داد، فرپاشی نظام متوقف شد و نظام نفسی کشید، نیروهای موجود را جمع کرد و الان نیز دولت یک نقط فرضی، سامرا و جنوب سامرا را تعریف کرده که این منطق باید پاکسازی شود و هر روز بخشی از این مناطق پاکسازی میشود و تقریبا چیزی نمانده در این منطقه به جز چند جزیره که در محاصره کامل نیروهای مردمی هم هست.
این اولا نشان میدهد که دولت فروپاشی را متوقف کرد و وارد مرحله برنامهریزی و آزادسازی شده است و هم اکنون دولت از یک توان بالایی برخوردار شده است و نیروها در حال آماده سازی، آموزش و مسلح تجهیز شدن هستند.
اگر اینها هم وارد معادله شوند، قطعا معادله تغییر پیدا خواهد کرد؛ یکی از مهمترین نکاتی که اینجا وجود دارد، این است که داعش در مناطق سنی نشین پیش روی کرد، هیچ جای شیعه نشین موفق نشد که وارد شود، الان داوطلبان شیعه برای آزادسازی سنیها که تحت اشغال داعشند در حال حرکتند و این نمادی از وحدت است، بر خلاف آن چیزی که خیلیها سعی در القا کردن آن دارند.
اتفاقا الان بحث وحدت است، به دلیل اینکه افراد داوطلب عمدتا با دستور مرجعیت آمدند و البته بسیاری از سنیها بر اساس فتوا داوطلب شدند الان، من خودم در تلویزیون عراق دیدم که میگفت من سنی هستم اما بر اساس فتوای مرجعیت فرا مذهبی شده است.
به دلیل اینکه نوع رفتار و گفتمانش نشان داده است که دنبال بخش نگری نیست، دنبال کل عراق است، دنبال آزادسازی عراق است، در زمان اشغال نشان داد که ملی گراست و مخالف اشغال است، اینها مواردی است که شرایط میدانی را تاحد زیادی در حال دگرگون سازی است.
طالب زاده: در خصوص بحث اعلام مواضع خلافت، لطفا توضیحی بدهید که این چند روز اخیر چه اتفاقی افتاده است؟
سید افقهی خاطرنشان کرد: در یکی دو حرکت، داعش ابتدا اعلام دولتی اسلامی عراق و شام کرده بود، اما از دو روز پیش به بعد اعلام کردند که دولت اسلامی عراق و شام نیستیم، ما فقط دولت اسلامی هستیم و نشتند و با ابوبکر البغدادی نشستند و بیعت کردند و او هم پذیرفت که بشود خلیفه مسلمین کل جهان؛ نه فقط عراق و شام.
بعد بیانیه خواندند، سپس بوق و کرنا به راه انداختند در شهرهایی که هستند که خلیفه مسلمین انتخاب شد و همه موظفید بیعت شرعی کنید، حال این خلیفه ای است که نه کسی آن را دیده، نه خودش را معرفی کرده و نه صحبتهایش را شنیدهاند و نه رهنمودهایش را فیض بردهاند.
جالب اینجاست که اگر بپردازیم به اصول خلافت از دیدگاه برادران اهل سنت و موضعگیریهایی که اتخاذ شد باز هم از طرف برادران اهل سنت و علما و گروه هایشان وبه هم ریختگی که در منطقه شما آفریقا و خاور میانه و جوزه جنوب خلیج فارس، یک تضارب آراء که این چه بود اعلام شد؟ بلوا میشود؛ همه را به چالش کشیده است.
باید مشخص شود که پشت این داستان چیست.
سخنگوی داعش اعلام میکند که هر کسی این بیعت را نپذیرد، مغز او را متلاشی میکنیم و این را به همه زبانهای مسلمانان جهان از جمله چچنی هم ترجمه میکنند.
طالب زاده پرسید یعنی با استفاده از رسانه و انواع و اقسام تاکتیکها را به کار میگیرند برای رعب و وحشت و القای حرکات خودشان؟
سیدافقهی در پاسخ اشار داشت: یکی از شیوههایی که استفاده میکنند حداکثر بهرهگیری از فضای سایبری و ماهواره و شبکههای تلویزیونی و رادیویی و تبلیغات شهری و بولتنها و اطلاعیههایی است که پخش میکنند.
استفاده بهینه از مساجد و خطبههای جمعه و در کنار آن هم همین خشونتها و همین چیزهایی است نشان میدهند.
در یکی از مصاحبههای خودشان هم علنی میگویند که ما هیچ بحث و مذاکرهای نداریم جز شمشیر.
فعلا وقت مذاکره تفاهم مهاجه نیست، خلافت اسلامی در آغاز ولادتش است و هر کس مقابل این خلافت بایستد، یا نابودش میکنیم و یا باید بیاید با ما بیعت کند.
خلاصه اینها با تمام جهان سر جنگ دارند، دلیلش هم این است که نه به کلیسا رحم میکنند، نه به مسجد، نه به دیرها و صومعه ها، نه به میراث فرهنگی، نه به مقبرهها و نه به هیچ چیز دیگری رحم نمیکنند.
الان الازهر موضعی قاطعی گرفت و در واقع ارکان خلافت را تعریف کرد که هیچ کدام از آن را اینها رعایت نکردند.
اینکه مثلا ما میخواهیم خلافت را اعلام کنیم، آیا شرایط زمانی و مکانی آن محقق هست؟ به غیر از این، شیوه اعلامی که اینها در پیش گرفتند، با تجاوز به نوامیس مردم و اعلام جهاد نکاح.
خانمهایی فریب خوردند، یک طور با آنها رفتار کردند و خانمهایی که تن به این ذلت و تن فروشی ندادند، با شیوه دیگری با اینها برخورد کردند.
حمله به بانکها تجارتخانهها مراکز فرهنگی، اعدامهای دسته جمعی و ...